کامپیوتر،آندروید،تبلت ،آیفون ،آیپد
مقدمه:
در گرگ و میش آسمان نگاه تو
جایی
میان سکوت و هیاهو
کنار دلتنگی های مردانه ات
دخترانه
بکر
ناب
نابلد
به بلندای داشتنت می نگرم
یادم می رود کودکم
یادت می ماند بزرگی
نوآموز دلم
در مکتب خانه ی دلت
نه ترکه ی نگاهت را می بیند
نه توبیخ لبانت را
فقط دل می بندد
به
ضریح خاکستری چشمانت
عاشق می شوم
دل می سپرم
دل می بازم
و در کشاشکش این نبایدها
به
باید تو می رسم
در گرگ و میش نگاه تو
رز صورتی ...
آغاز:
دستام رو دور لیوان چینی سرامیک مشکی حلقه می کنم و می ذارم تا گرمای اون، انجماد دستام رو ذوب کنه. مثل تمام این پنج سال چشم می دوزم به اتاق خالی و پر از خیال طبقه ی دوم خونه ی رو به رویی. چشم می دوزم و خیره می شم و سعی می کنم یادم بیاد. سعی می کنم باور کنم از یادش نرفتم هنوز. سعی می کنم به خاطر بیارم که دلم کی و کجا به دام نگاهش افتاد؟ سعی می کنم بفهمم کِی میش نگاهم رو گرگ نگاهش درید و به مسلخ دوست داشتن برد؟ سعی می کنم بفهمم چقدر دوسش داشتم، سعی می کنم یادم بیاد اونم دوسم داشته؟ سعی می کنم و خسته از این همه تلاش باز برمی گردم به جایی که هر روز همسفر لحظه هاش تو خیال و یادآوریش می شدم. می بینم پرده کنار کشیده می شه و مردی با چشایی خاکستری و خندان و دلتنگ داره نگاهم می کنه، نگاهش می کنم و به وزش نسیمی حضور بودنش رو از دست می دم و اعتراف می کنم که بدجوری دلتنگشم. سرم رو بالا می گیرم و به یاد نگاهش مثل تمام این سال ها منتظر طلوع می شینم تا شاید با باز شدن نگاه خاکستری آسمون، دل بی قرارم قرار بگیره، دلی که هر طلوع و غروب کارش نشستن لب ایوان دل و نگاه به آسمونیست که تنها هم اسم و هم جنسِ رنگِ نگاه اونه. اون قدر خیره نگاهش می کنم تا تکلیفش روشن بشه و رنگ بگیره و من سیراب از عطش دلتنگی روزی از نو رو بدون کهنه ی نگاهش شروع کنم.
طعم شیرین رمان|سایت دانلودرمان]]>